عروسی
کمتر از یک ماه دیگه مونده تا مسافر زندگی ما به دنیا بیاد و زندگی شیرین ما رو شیرین تر از قبل کنه دخمل گلم من و بابامیلاد باهم رفتیم تهران عروسی آقاشفیق پسرعموی بابایی خیلی خوش گذشت ولی تو مسیر برگشت مامانی خیلی اذیت شد.واسه اینکه تو وروجک جات تنگ شده بود و مدام تو دل مامانی تکون میخوردی اینم یه عکس یادگاری من و بابا اینم عکس عروس و داماد شفیق و روژین ...
نویسنده :
مامان ريحانه
22:48